عشق بی ساحل | ||
به نام حق بهارم را ، از همین ساعت ، از همین جا.... از تابستان آغاز میکنم... سلام دوستان عزیزم امیدوارم حالتون خوب و زندگی به کامتون باشه.. گاهی آدما تو دوره ای از زندگیشون تبدیل به افرادی میشن که انگار هیچ هدفی ندارن...یعنی هدف هست تو دلاشون اما انگار در مجموع بی هدفن...و در نهایت احساس میکنن چیزی جز گناهو پوچی نیسن ... دوست دارن سر به بیابون بذارن با شایدم یه کلبه وسط جنگل ... نمیدونم اما احساس میکنن بودنشون هیچ دردیو دوا نمیکنه...و برای هیچ کس هیچ سودی ندارن حتی برای خودشون چون هر روز باعث عذاب خودشون میشن و هرشب با گریه از دست رفتارو افکارشون مرگ موقتشونو شروع میکنن و باز هم صبحی تکراری ... (برا منم پیش اومده) اما قشنگه... وقتی که از خواب بیدار میشه لبخند بزنه و بگه وای خدا جون شکرت...خداجونم انگاری امروز خورشید خانمت گرم تر می تابه بعد پاشه دست و صورت بشوره و یه صبونه مشت آماده و نوش جان کنه... بعد دفتر یادداشت خوشکلشو که از قبل آماده کرده رو برداره و جمله اول ((جنگ جنگ تا پیروزی)) رو بخونه و اهداف چند سال آیندشو مرور کنه بعدم اهداف روزنشو بنویسه... برای نمونه : 1-چند صفحه از رمانم میخونم...2-چند صفحه مقاله ترجمه میکنم...3-یه فصل آمار برای ارشد همراه تست...4-ظرفارو میشورمو کمک مامانم میکنم... اینجوری میشه که آدمی حس مفید بودن میکنه و آروم میشه هیچوقته ، هیچوقت آدم مفید احساس پوچی نداره ... اون همیشه در نظر خودش و اطرافیان یک فرد فوق العاده و فعاله... حالا دوست خوبم ... ما دو راه داریم : 1-می تونیم یه آدم پوچو کسل کننده باشیم و یا 2-میتونیم یه آدم فوق العاده و فعال باشیم کافیه اینو از ته دلت باور کنی و بهش ایمان بیاری... دنیا رو دوست دلسوزی ببین که برای درک بهترت ، از کار درست ، بارها به تو سیلی میزنه... دوستون دارم در پناه حق [ سه شنبه 92/4/4 ] [ 12:47 صبح ] [ صبا ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |